نشست علمی «آسیبشناسی اخبار منتقله در منابع روایی امامیه»
نشست علمی «آسیبشناسی اخبار منتقله در منابع روایی امامیه» از سوی گروه علوم حدیث مجتمع عالی امام خمینی (ره) با مشارکت انجمن حدیث حوزه در تاریخ پنجم ارديبهشت ۱۳۹۷ در سالن شهید صدر این مجتمع برگزار گردید. سخنرانان این نشست حجت الاسلام و المسلمین استاد مهدی رستم نژاد(عضو هیأت علمی جامعة المصطفی العالمیه» و جناب آقای سید مهدی البطاط(دانشجوی دکتری تفسیر تطبیقی جامعة المصطفی العالمیه) بودند. در این نشست علمی که جناب حجت الاسلام و المسلمین استاد سید حیدر طباطبایینژاد دبیری آن را برعهده داشت سخنرانان به تعریف و ضرورت موضوع و به بیان نمونههای از آسیبهای اخبار منتقله پرداختند که در ذیل به خلاصه آن اشاره میگردد.
تعریف روایات منتقله
استاد رستمنژاد در تعریف روایات منتقله گفتند: روایاتی که از یک مذهب به مذهب دیگر منتقل شود و جایگاه پیدا کند و موجب اثر و پیامد باشد.
ایشان با اشاره به پیشنه این موضوع، کتاب «الاخبار الدخیله» از علامه تستری را جز کتبی دانستند که به بحث اخبار منتقله پرداخته است؛ البته این کتاب معنای اعمی را از اخبار منتقله اراده کرده است که اسرائیلیات را نیز جز اخبار منتقله محسوب کرده که به عقیده بنده نیز همینگونه است. چون مطالبی از یک شریعت دیگر(یهود) به شریعت اسلام وارد شده است.
در انتقال اخبار از مذهبی به مذهب دیگر دوگونه تصور میشود: ۱- روایاتی که از شیعه به اهل سنت منقل شده است. ۲- روایاتی که ازمنابع اهل سنت به مصادرحدیثی شیعه وارد شده است و شیعه نیز آن را جز روایات خود پنداشته در حالی که توجه به این نکته که از اهل سنت وارد شده ندارد. که در این نشست به نوع دوم پرداخته میشود.
عضو محترم هیئت علمی جامعة المصطفی برای تبیین بیشتر این موضوع با یک مثال از علامه عسکری(ره) در کتاب القرآن الکریم و روایات المدرستین درباره مسئله تحریف قرآن اشاره کرد و گفتند: علامه عسکری در این کتاب روایاتی که به تحریف قرآن اذعان دارند، رد میکند و میگوید این روایات از شیعه نیست. یا روایاتی که درباره قرائات شاذ است و برخی از علمای شیعه به آنها استناد میکنند و میگویند این آیه یا کلمه قرآنی اینگونه نیز قرائت شده، در حالی که به مبدأ این روایات که از کدام منبع وارد شده، توجه ندارند. همین روایات بعد از بررسی دانسته میشود که در کتب مهم حدیثی شیعی نیامده بلکه طبرسی آن را در مجمع البیان ذکر کرده و سندی برای آن ذکر نکرده که همین سبب میشود که کار برای خواننده و محقق مشکل شود که آیا این روایات شیعی است یا از اهل سنت منتقل شده است؟ بعد از بررسی فهمیده میشود که این روایات، شیعی نیستند، بلکه از منابع اهل سنت وارد شده است.
ضرورت موضوع
استاد رستمنژاد در بخش دیگر این نشست به ضرورت موضوع پرداختند و گفتند: اهمیت این موضوع زمانی بروز پیدا میکند یک قرن یا دو قرن بعد، این روایات در منابع شیعی جا خوش کرده و به عنوان روایت شیعی شناخته میشود و چون این روایات با برخی از احادیث دیگر مخالفت میکند به سراغ تعادل و تراجیح رفته و با اصل شهرت یا و اصل به اکثر و دیگر راههای اصولی می خواهند حل کنند و یا به توجیه و تأویل روایات دست بزنند. در حالی که اگر عالم شیعی توجه و بررسی میکرد، میفهمید که این روایت اصلا در منابع شیعه نیامده، بلکه از مصادر اهل سنت وارد شده است.
گستره اخبار منتقله در منابع شیعی
استاد قرآن و حدیث گفتند این نوع از انتقال در روایات تفسیری زیاد دیده میشود و در دو جای تفسیرها بیشتر جلوه داده و قابل تأمل است: ۱- روایاتی که درباره پیامبران و اقوام پیشین است ۲- روایاتی که درباره اسباب نزول آیات قرآن میباشند که نزدیک به ۹۰درصد این نوع روایات از منابع اهل سنت به مصادر شیعه وارد شده است.
جایگاه مصادر شیعی ناقلِ احادیث منتقله
در جمعبندی این بخش از نشست استاد طباطبایی نژاد اذعان داشتند که هدف کتابی مانند مجمعالبیان، جمع بیانات اقوال مختلف در یک موضوع بوده است، نه بیان و تعیین روایات صحیح، نباید صاحب این کتاب را مقصر اخبار منتقله دانست بلکه اشتباهی که صورت گرفته از طرف ناقلین از مجمع البیان است که بدون بررسی به عنوان استناد از این روایات استفاده کردهاند.
سپس استاد رستمنژاد در تکمیل سخنان آقای طباطباینژاد گفتند: منابع شیعی که ناقل اخبار منتقله هستند چند دسته میباشند که گروهی از ناقلان در روزگاری میزیستند که فقط میخواستند آثار گذشتگان را حفظ کنند و این به معنی باور داشتن به آن حدیث نبوده است. مانند شیخ صدوق(ره)، مرحوم طبرسی و یا صاحب عوالی اللیالی.
انواع احادیث منتقله
در بخش دیگر نشست، جناب آقای البطاط به اهمیت و ضرورت این موضوع پرداخت و پیشنیه اخبار منتقله و عرضه آن به اهلبیت علیهم السلام اشاره کرد و گفتند روایات متعددی از سوی عامه نقل میشد که اصحاب ائمه آن را به امام علیه السلام عرضه میکرد و امام آن را اصلاح میکردند و حدیث صحیح را میفرمودند. ایشان روایات منتقله را چندنوع دانستند و سه نوع از مهمترین آن را برشمردند:
۱٫ روایاتی که هم عامه و هم شیعه ذکر کرده که در این نوع مشکلی نیست.
۲٫ روایاتی که شیعه ذکر نکرده، بلکه اهل سنت ذکردهاند بلکه موافق با اصول و مبانی شیعه است که این نوع روایات را با احتیاط زیاد برای تقویت مبانی شیعه، میتوان استفاده کرد. مثلا علامه طباطبایی درباره حدیث کساء میگوید: طرق این حدیث در اهل سنت ۴۰ طریق است ولی در شیعه ۲۹ طریق ذکر شده است. که همین طریق مؤید شیعه درباره حدیث کساء میشود.
۳٫ روایاتی که در مجامع حدیثی شیعه یافت نمیشود اما در مصادر اهل سنت یافت میشود و شیعه از آنها گرفته است. این نوع سوم محل بحث ماست و برای علمای شیعه مشکل ایجاد کرده است.
ایشان با تاکید بر اینکه اینگونه روایات در احادیث فقهی به دلیل دقت فقها کمتر دیده میشود، اذعان داشتند که اخبار منتقله در مباحث اخلاقی، قصص و فضایل بیشتر بوده و موجب مشکلات فروان گشته است.
استاد مجتمع عالی امام خمینی(ره) برای توضیح بیشتر به روایاتی درباره فضیلت امیرمومنان علیه السلام اشاره کردند که علمای ما به عنوان یک منقب نقل میکنند درحالی که این روایات باطل بوده و از ما نیست و ناقل آن اهل سنت است که با یک ترفندی به شکل یک روایت فضیلت آورده است تا عصمت و یا امامت اهل بیت را زیر سوال ببرد. در حالی که علمای ما به این نکته که این روایت از اهل سنت واردشده و متن و دلالت آن مشکل دارد، توجه نکردهاند.
نمونههای اخبارمنتقله
آقای البطاط برای توضیح بیشتر به نمونههای اخبار منتقله پرداخت که در ذیل به چند نمونه اشاره میشود.
۱٫ روایتی را درباره سعد بن معاذ انصاری نقل کردهاند که وقتی پیامبر صلی الله علیه و آله از جنگ بر میگشت با او رودرو شد و وقتی دست او را گرفت دید پینه زده و از او پرسید چرا دستتان اینگونه شده گفتند از کار زیاد است. پیامبر صلی الله علیه و آله خم شدند و دست او را بوسیدند.
اولا،اگر به سند این روایت نگاه کنیم، می بینیم در هیچ یک از منابع شیعی(چه متقدم، چه متاخر) نقل نشده است. ثانیا، این روایت در منابع اهل سنت فقط از یک راوی آن هم انس بن مالک نقل شده است که امام صادق علیه السلام درباره انس بن مالک می فرماید: «ثلاثة یکذبون علی رسول الله صلی الله علیه و آله: ابوهریرة، مالک بن انس و …»
البته انصاف را رعایت کنیم خیلی از اهل سنت این روایت را رد کردهاند. البته آنها از لحاظ تاریخی این روایت را نقل کردهاند و نه مضمون. زیرا سعد بن معاذ در زمان جنگ تبوک زنده نبود و او در جنگ خندق (سال پنج هجری) زخمی شده و شش ماه بعد از دنیا رفته بود. در حالی که جنگ تبوک سال نهم هجری اتفاق افتاد. برخی از علمای اهل سنت هم به سند روایت گیر دادندو آن را رد کردهاند.
اما همین روایت در بین برخی از کتابهای شیعه خیلی رواج پیدا کرده و مانور دادهاند. ایشان به تحلیل این روایت پرداختند و گفتند: در هیچ جای تاریخ نداریم که پیامبر دست کسی را بوسیده باشد بجز بوسیدن دست دخترش حضرت زهرا سلام الله علیها. که هر وقت آن حضرت وارد میشد پیامبر به احترامش میایستاد و دست دخترش را میبوسید. حال برخی از مخالفین می خواهند با این روایت بوسیدن دست حضرت زهرا را به حاشیه ببرند و بوسیدن دست را یک چیز عادی از طرف پیامبر جلوه دهند تا فضیلت حضرت زهرا سلام الله علیها مشخص نشود.
۲٫ روایت «علیکم بدین العجائز» در مباحث کلامی مانند جبر، قدر و… گفته شده مانند پیرزنان که به جزئیات کاری ندارند در این مسائل هم به جزیئیات پرداخته نشود. سند این روایت فقط در منابع اهل سنت یافت میشود. مثلا سبکی در طبقات الشافعیه و ابن کثیر در البدایة آورده است. و در بین علمای شیعه از علامه مجلسی به بعد این روایت دیده میشود. البته علامه در بحار به عنوان استشهاد از آن در یک بحث کلامی استفاده میکند اما در مراءة العقول آن را بدلیل سند که از عامه است رد میکند.
در حالی که این روایت توسط معصومان علیهم السلام نقل نشده و به شخصی به نام سفیان ثوری که از اهل سنت بوده، نقل شده است.
ایشان همچنین به چند نمونه دیگر از اخبار منتقله اشاره کردند که روایات «مطلاقبودن امام حسن علیه السلام»، «کل شی عروس و عروس القرآن سورة الرحمن» و «علماء أمّتي كأنبياء بني اسرائيل»، «اختلاف امتی الرحمة…» و… از این قبیل روایات هستند.
سپس استاد طباطبایینژاد در تکمیل این بخش از نشست بیان داشتند که: اخیرا تلاشهایی برای جمع آوری احادیث مشهوری که در واقع حدیث نیستند کار میشود که در قالب کتابی به عنوان«کشف المشهورات لا اصلها» است. مانند احادیث «الصلاة معراج المومن»، «لم یشکر المخلوق لم یشکر الخالق» و… که اصل اینها روایت نیستند بلکه بعضا نقل به معنا شده است. این روایات در واقع اصلی ندارند اما بین مردم مشهور شده است. البته این نوع از نقلها غیر روایاتی است که آقای بطاط گفتند زیرا آنها در یک منبعی ذکر شده اما از اهل سنت است ولی احادیث مشهور هیچ منبعی ندارند بلکه حرفهای جالب و زیبایی بودند که برخی از عرفا و صوفیها با احادیث خلط کردهاند و بعدا آنها را به عنوان حدیث نقل کردهاند و به مرور زمان جا افتاده و خیال شده که از منابع روایی نقل شده است.
روایات منتقله از شیعه به اهلسنت
استاد رستمنژاد با اشاره به احادیث منتقله فقط یکسویه نبوده بلکه از طرف شیعه نیز به منابع اهل سنت وارد شده گفتند: به نظر میرسد این نوع از انتقال با سیاستگذاری خود اهلبیت علیهم السلام است. یعنی اهل بیت علیهم السلام تدابیری اندیشیدهاند و شاگردانی پرورش دادهاند که این انتقال صورت بگیرد.
البته این نکته جالب است که بدون ذکر نام اهلبیت علیهم السلام این روایات در منابع اهل سنت بیان شده است. این گونه بوده که رواتی که مرضی الطرفین بوده روایتی را از اهل بیت علیهم السلام به اسم خودش ذکر کرده و تلقی اهل سنت این است که این روایات از طرف راویان اهل سنت است. این سیاست، سیاست امام باقر و امام صادق سایر ائمه علیهم السلام بوده است.
ایشان به نوع دیگر روایتهای منتقله از شیعه به اهل سنت را روایتهای تقیهایی دانستند و گفتند: روایات تقیهایی نوعی روایات منتقله است که از ناحیه خود امام علیه السلام این انتقال صورت میگیرد در حالی که محتوای این روایتها از خود اهلسنت است و امام خودش قبول ندارد ولی بخاطر حفظ جان و نجات یک شیعه و … مجبور میشوند تن به بیان این روایات بدهند.
نمونهای از روایت تفسیری منتقله از اهل سنت
عضو هیأت علمی جامعة المصطفی در بخش آخر سخنان خود بار دیگر به مشکلات اخبار منتقله درباره قصص اقوام پیشین و اسباب نزول آیات پرداخت و نمونههایی از آن را بیان کرد که به شرح ذیل است:
ذیل آیه ۱۲۶ سوره نحل « وَ إِنْ عاقَبْتُمْ فَعاقِبُوا بِمِثْلِ ما عُوقِبْتُمْ بِهِ وَ لَئِنْ صَبَرْتُمْ لَهُوَ خَيْرٌ لِلصَّابِرين» برخی از علمای شیعه درباره این آیه گفتهاند که در جنگ احد، وقتی پیامبر بر بالین حمزه سیدالشهدا رسید و متأثر شد گفتند: من هفتاد نفر شما را مثله میکنم. سپس جبرائدل نازل شد و این آیه را نازل کرد که در مقابل یک نفر، یکنفر را مثله کن.
این روایت اولا با مخالفت پیامبر صلی الله علیه و آله با مثله کردن منافات دارد. ثانیا این روایت از منابع اهل سنت وارد شده و منبع شیعی ندارد و فقط مفسران شیعی نقل کردهاند که هیچ کدام هم مستند به معصوم علیهم السلام نیست. و اشکال مهم دیگر اینکه سوره نحل در مکه نازل شده است و جنگ احد در مدینه بوده و ربطی به هم ندارند. که گاهی مفسران ما درباره ارتباط تاریخی نزول سورهها با اتفاقاتی که در قالب یک روایت بیان شده توجه نمیکنند و یا توجه به این ارتباط را فراموش میکنند.
در پایان استاد طباطبایینژاد در جمعبندی و ختامه نشست گفتند: توجه به این نکته لازم است که گاهی احادیثی از معصوم علیهم السلام نقل شده و کسانی این روایات را چون نفهمیدند و یا دستکاری کردهاند و به صورت تغییریافته در جامعه وارد کردهاند. عدهایی از اصحاب ائمه این روایات را میشنیدند و به امام عرضه میکردند و درباره صحت یا عدم صحت آن از ایشان سوال میکردند و امام علیه السلام آن را اصلاح میفرمودند.
ایشان به حدیث معراج اشاره کردند که در کتاب التوحید الکافی آورده شده است که روایتی را به امام علیه السلام درباره شکل خدا در معراج عرضه میکنند که در این روایت آمده که خداوند در قالب یک جوان سیساله و آراسته و ایستاده در هاله سبزه خود را به پیامبر نشان میدهد. امام علیه السلام می فرماید: روایت اینچنین نبوده بلکه پیامبر خداوند را با قلب خود روئت کرد نه با دیده چشم. و پیامبر بودند که در معراج به سن سی سالگی به آن عالم وارد شدند. سپس روای میپرسد که پس چه کسی در هاله سبز بود؟ حضرت میفرماید پیامبر صلی الله علیه و آله بودند که نور سبز قرار داشتند، نه اینکه خداوند در وسط سبزه ایستاده باشد.
از این روایت الکافی فهمیده میشود که راوی از احوالات پیامبر صلی الله علیه و آله شنیده، اما برعکس آن را ذکر کرده است که بعد از عرضه به امام علیه السلام، این روایت اصلاح میشود.
دبیر علمی نشست اذعان کردند کردند که دستکاری شده روایات رسول الله صلی الله علیه و اله و انتقال آن به جامعه نیز اخبار منتقله بوده است؛ اما توسط اهلبیت علیهم السلام اصلاح گشته است.
دیدگاه خود را بیان کند